
چندخط گلایه از دریم لند و مارگو رابی
فیلم Dreamland/ «سرزمین رویایی» محصول ۲۰۱۹ و به کارگردانی «مایلز جوریس پیرافیت» را یک درام جنایی و مهیج میدانند، اما من هیچ حس و حالی از جنبهی جرم و جنایت آن نگرفتن و هیجانی را هم تجربه نکردم و در ادامه مینویسم که چرا.
داستان فیلم در دهه ۳۰ میلادی و در دوران رکود اقتصادی آمریکا اتفاق میافتد. یک سارق فراری به نام «آلیسون ولز»، خسته و زخمی و تیرخورده بعد از سرقت یک بانک، به شهر کوچکی پناه میبرد. او که تحتتعقیب است و برای پیدا کردنش هم جایزهی کلانی تعیین کردهاند، در انباری متروکهی خانهای پنهان میشود؛ جایی که «یوجین» پسر هفدهسالهی خانواده پیدایش میکند و در دوراهی باور کردن حرفهای زن یا لو دادنش به پلیس و دریافت جایزه، باقی میماند.
در واقع من خلاصهی فیلم را برعکس و با تمرکز روی شخصیت سارق زن تعریف کردم تا کمی جنبهی هیجانی آن را بالا برده باشم. فیلم در اصل با تکیه بر شخصیت یوجین پیش میرود. نوجوانی که کتابها و مجلات جنایی میخواند و از زندگی تکراریاش خسته است و میخواهد یک روز به جستجوی پدری برود که در کودکی ترکشان کرده.
فیلم با روایت خواهر کوچکتر یوجین شروع میشود؛ راویای که نحوهی بیانش ممکن است باعث شود بیننده حس کند قرار است داستانی با حال و هوای فیلمهای «برادران کوئن» ببیند؛ و دستکم یک چیز ویژه در این قصه منتظرش باشد؛ یک اتفاق یا یک شخصیت جذاب، اما در دریملند از این خبرها نیست.
شاید تصور تماشای «مارگو رابی» در نقش یک سارق فراری خیلی جذاب بهنظر بیاید، اما دریملند آمده تا این تصور را بههم بریزد و یک قصهی بیروح را بدون پرداخت جزئیات، به نام درام جنایی جلویمان بگذارد تا یک ساعت و چهل دقیقه، به تماشای ماجرایی کمهیجان بنشینیم که جدا از شخصیتپردازیهای سطحی و تخت آن، حتی بازیگرانش هم زحمت ویژهای برای جانبخشی به کاراکترشان نکشیدهاند. مارگو رابی مثل همیشه زیباست و قابلقبول اما نه ویژه، و «فین کول» در نقش یوجین را هم به سادگی میتوان با هر نوجوان نابازیگری جایگزین کرد بدون آنکه آسیبی به فیلم برسد.
تنها چیزهایی که در فیلم نقطهی قوت محسوب میشود قاببندیها و پالت رنگ آن است که حال و هوای زندگی در شهری کوچک در دههی ۳۰ را تداعی میکنند و موقعیت زمانی را خوب نشان میدهند، و تدوین فیلم هم مناسب است و به این قصهی یخ، کمی سرعت و ریتم بخشیده. برای مثال در صحنههای مختلف با توجه به حال روحی شخصیت و بحرانی که دارد تجربه میکند، یک برشِ آنی به شکل پرشی از صحنهای به صحنهی بعدی، از رویای او و زندگی کنار دریا میبینیم؛ ایدهی جالبی که میشد بهتر از آن کارکرد گرفت.
فیلم را پیشنهاد نمیکنم، اما اگر طرفدار مارگو رابی باشید و انتخابهایش را چشمبسته دنبال کنید، احتمالا تا الان آن را دیدهاید.